خوب سلام بابا جونم الان كه ابن مطلب رو مي خوني نمي دونم چند سالت شده .من هستم نيستم؟ اما اميدوارم تو و ماماني سلامت باشيد خب بريم سر اصل مطلب ، ديروز ماماني رفت دكتر بعد اينكه معاينه تموم شد خانم هاشمي(دكتر ماماني) گفت هم چيز خوب و ضربان بچه هم مناسب بعد گفت اگه مي توني بزار درد زايمان يه كم شروع بشه و ما از رسيدن آقا پرهام مطمئن بشيم بعد اما ماماني كه طاقت درد رو نداره گفت نه خانم دكتر اينكارو نكن من قلبم ضعيفه پس مي افتم ها كه خانم دكتر گفت با اين تفاصيل براي 5 شنبه بيا براي سزارين كه ماماني گفت نميشه جمعه بيام كه با تولد باباش تو يه روز بشه كه خانم دكتر كه از دوستان و هم دوره اي خاله (خاله ماماني ) بود گفت بزار تا هماهنگ كنم ببينم ب...